زنان سرپرست خانوار در معرض آسیبهای اجتماعی
جمعیت کنونی کشورمان بیش از ۸۰ میلیون نفر بوده و با توجه به برآورد جمعیت درسال ۲۰۵۰ به رقمی بالغ بر ۱۰۵ میلیون نفر خواهد رسید، باتوجه به اینکه نیمی از جمعیت را زنان تشکیل می دهند لذا موضوع بر نامه ریزی به منظور پیشگیری از مشکلات احتمالی برای زنان که مربی و تربیت کننده فرزندان میهن مان هستند بسیار ضروری و حائز اهمیت است.
مطابق با اصل ۲۰ قانون اساسی ملت ایران، اعم از زن و مرد در برابر قانون مساوی هستند اجرای این قانون مستلزم فراهم نمودن شرایط مساوی خصوصاً در زمینه ایجاد اشتغال برای زنان است.
ایجاد اشتغال امری بسیاری ضروری و توجه به آن یعنی تأمین آینده، تقویت امید و ایجاد انگیزه پیشرفت و در واقع به نوعی هویت آفرینی در افراد بالاخص در نیروهای جوان است. ایجاد زمینه اشتغال نیازمند آموزش حرفه و کسب مهارت، تحصیلات و فراهم نمودن شرایط اشتغال به طور یکسان در جوامع مختلف می باشد.
تدارک فضا و امکانات آموزش حرفه به پیگیری مسئولین، اهمیت دادن به تحصیلات در رشته های مورد نیاز جامعه و آگاه سازی جوانان و خانواده ها از این موضوع نیازمند فرهنگ سازی و تلاش همه جانبه برنامه ریزان، مسئولین، رسانه ها و جامعه و خانواده ها می باشد.
از طرفی عدم تبعیض جنسی در ایجاد اشتغال توسط کار فرمایان بسیار حائز اهمیت بوده که قطعاً نظارت دقیق بخش دولتی را می طلبد و نیاز مند ترغیب و تشویق کار فرمایان بخش خصوصی از راهکارهای متفاوت به استفاده از نیروهای قدر وکارادر زنان می باشد.
آنچه که مسلم است بیکاری به عنوان یکی از عوامل عمده در بالا رفتن سن ازدواج و تاخیر در ازدواج جوانان شناخته شده است و از طرفی بنابه دلایل بی شمار شاهد افزایش طلاق زوجین و افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار در جوامع مختلف هستیم و این موضوع خود منشاء گسترش دامنه انواع آسیبهای اجتماعی بوده و ضعف حمایتهای اجتماعی از زنان نه تنها زنان بلکه فرزندانشان را به صورت همه جانبه در معرض انواع آسیبهای خانمانسوز از قبیل اعتیاد، بزهکاری، سرقت، خشونت قرار داده و نسل آینده در معرض مشکلات فراوان که به تبع آن جامعه درگیر مشکلات و هزینه های گزافی در جهت حل یا کاهش مشکلات خواهد بود.
زنان شاغل قطعاً بدلیل عدم نگرانی از بابت مشکلات اقتصادی، از اعتماد به نفس بالاتری برخوردارند و روابط اجتماعی بهتری داشته و در تربیت فرزندنش موفق ترند بالعکس زنان غیرشاغل همواره وابسته به اطرافیان خود بوده و این وابستگی کاملاً به صورت غیر ارادی در برخی خانواده ها ممکن است شرایط تحقیر و توهین را متأسفانه برای زنان فراهم کند.
زنانِ تحقیر شده اعتماد به نفس شان صدمه دیده و اغلب به دلیل عدم توانایی در تربیت فرزندان شرایط تهدید جامعه را فراهم می آورند البته لازم است اشاره شود نخستین تصویر ذهنی از خشونت علیه زنان خشونت جسمی و ذهنی است اما این نوع خشونت گویای همه جوانب نیست. لذا خانواده ها باید به این نکته اساسی و مهم توجه نمایند چون همواره اعتماد به نفس نشانه ای از سالم بودن انسانهاست.
پس در افزایش اعتماد به نفس فرزندان بالاخص فرزندان دختر باید تأکید کافی به عمل آید. عملیاتی کردن رفع خشونت علیه زنان مراحل زیادی دارد و رسانه ها، نخبگان، اساتید دانشگاه در این ارتباط برای آشنایی زنان با حقوق خود وظایف سنگینی به عهده دارند مطابق بررسی های انجام شده از هر ۳زن یکی از خشونت رنج میبرد و این خشونت ها مرز جغرافیایی اجتماعی و فرهنگی نمیشناسد و مبارزه با خشونت علیه زنان مسئولیتی همگانی است.
از طرفی باتوجه به اینکه یکی از وظایف اصلی خانواده ها افزایش اعتماد به نفس در فرزندانشان بوده لذا آشنایی با شیوه های رفتار صحیح در جهت افزایش اعتماد به نفس فرزندان برای والدین امری بسیار ضروری و حائز اهمیت می باشد استفاده از شیوه های ذیل میتواند کمک موثری در این زمینه بنمایدپاداش به رفتارهای مثبت ،تشویق به مسئولیت پذیری،افزایش مهارت و توانمندی واستفاده از توانمندی آنان در موقعیت های مختلف ، تشویق فرزندان به اظهار نظر در خصوص مسائل مختلف مطابق باسن آنان ، ایجاد تصویر ذهنی مثبت ،عدم استفاده از جملات تندو خشن،دادن استقلال برای اتخاذ تصمیم ،آموزش هدف گذاری صحیح کوتاه مدت،میان مدت و بلند مدت از سنین نوجوانی میتوانددر ارتقاء اعتماد به نفس بسیار حائزاهمیت باشد.
زنانی که اعتماد به نفس بالای دارند و به شیوه صحیحی تربیت شده،در صورت بروز مشکلات خاص در زندگی زناشویی منجر به طلاق یاحتی فوت همسر،ازکارافتادگی همسر کمتر به صورت همه جانبه آسیب خواهنددیدهرچند که محدودیت های اجتماعی،خانوادگی،مشکلات عاطفی و روانی ناشی از تنهایی در کار کردهای کلی زندگی این زنان بدون تاثیر نخواهدبود و متاسفانه اغلب این زنان بنا به دلایلی فاقد توانایی کافی برای انجام مسئولیت های زندگی خواهند بود همچنین مشارکت اجتماعی و تعاملات محدودتردراعتماداجتماعی آنان تاثیر گذاشته گاها موجبات انزوا و افسردگی آنان رافراهم میکند.
مطابق بررسی های به عمل آمده کمتر از ده درصد زنان سرپرست خانوار از درآمد خودرضایت دارند لذا بدلیل شرایط نامناسب زندگی،خاطرات آزار دهنده و ناخوشایند گذشته،پیش بینی آینده مبهم و نگرش اجتماعی منفی نسبت به آنان،شادمانی و شادی از زندگیشان حذف شده و متاسفانه به دلایلی از جمله ایفای نقش های چندگانه این حالات وروحیات همچنان در زندگی برای زنان مورد نظر تداوم خواهد داشت
چون قطعا شادی موجب امنیت خاطرو رضایت از زندگی شده،لذا افرادی که از زندگی خود رضایت نسبی دارنددرتقویت ارتباطات اجتماعی خود می کوشند و انسان به عنوان یک موجود اجتماعی از طریق تسهیل در روابط اجتماعی می تواند به موقعیت های بسیاری در زندگی نائل آید لذا عملا این سیکل معیوب متاسفانه درمورد زنان سرپرست خانوار به عنوان موانع شادی و نا شاد بودن در زندگی همچنان تداوم دارد.زنانی که بنا به دلایلی مسئولیت تمامی امورزندگی خودواطرافیانشان اعم از فرزندان،برادر،؛خواهریا والدین رابه عهده دارند متاسفانه در معرض مشکلات پیچیده و بی شماری هستنداز جمله می توان به مشکلات ذیل اشاره کرد
۱-مشکلات اقتصادی:نداشتن درآمدکافی،نداشتن مسکن شخصی،عدم توانایی درپرداخت هزینه های زندگی شامل هزینه معالجات و تهیه لوازم ضروری
۲-مشکلات عاطفی:این زنان که سرپرستی خانواده را عهده دار می شوند بدلیل مسئولیت های سنگین و تنهایی معمولا خود و خواسته هایشان را فراموش و به صورت روزمره در معرض تحلیل روانی و عاطفی و جسمی قرار میگیرند
۳-بیکاری،ناکافی بودن درآمد،نداشتن تکیه گاه مالی و عاطفی، نداشتن مسکن شخصی و سرپناه امن،مبهم بودن شرایط زندگی در آینده به صورت غیرارادی موجب بی اعتمادی این زنان شده و همواره از آینده بیم دارند
۴-مشکلات تربیت فرزندان در خانواده های تک والد،ازطرفی مشکلات مالی گاها به صورت ناخواسته ممکن است زنان سرپرست خانوار رابه سوی کارهای خلاف قانون وعرف سوق دهد.
۵ . منزوی شدن وعدم ارتبا ط اجتماعی ، بد لیل مشکلات ناشی از مسولیت ، نگرانی از قضاوت ارتبا ط اجتماعی این گونه زنان بسیار محدود و اغلب این عدم ارتباط زمینه انزوا و افسردگی انان را فراهم می کنند
- فقدان مهارت های اجتماعی وشغلی که متاسفانه موجب تشدید مشکلات موجود زنان سرپرست خانوار شده وکسب هر گونه مهارتی چون علاوه بر هزینه مالی به تخصیص ز مان وروحیه مناسب نیاز دارد لذا اغلب زنان که بنا به دلایلی سرپرستی خانواده را عهددار هستند فاقد شرایط پیگیری اموزش های مورد نظری می باشند .
به نظر می رسد ایجا دو تقویت اعتماد به نفس دختران یکی از عهده ترین راهکاری پیشگیری از اسیب در تمام مقاطع زندگی آنان می باشد. لذا به بررسی دلایل کاهش اعتماد به نفس، مشاوره ای مختصر به شرح ذیل خواهیم نمود.
۱. گرفتن بازخورد منفی در دوران کودکی ۲. بی توجهی والدین ۳. دعوا و مشاجرات موجود در خانواده ۴. احساس گناه ۵. شرایط فیزیکی فرد و احساس رضایت یا عدم رضایت از آن که به طور کلی می توان در سه قسمت دسته بندی نمود:
مشکلات و موانع شکل گیری اعتماد به نفس
مشکلات ناشی از رفتار خانواده
مشکلات جسمی
مشکلات روحی و روانی
بهرحال آنچه مسلم است موفقیت و اعتماد به نفس رابطه مستقیمی با هم دارند، انسانها با خود باوری و عدم تسلیم در یرابر مشکلات و چالش های زندگی و مدیریت شرایط ناگوار زندگی و کار و عدم ترس از شکستن قواعد و الگو ها، اهمیت ندادن به حرف مردم و چشم پوشی از اشتباهات دیگران، عدم ترس از مکالمات چالش بر انگیز و تبدیل ترس به اعتماد به نفس به موفقیت تضمینی در زندگی اجتماعی و کاری دست پیدا کرده و قطعاً این موفقیت کسب شده مجدداً موجب اعتماد به نفس بیشتر در زندگی خواهد بود.
افزایش عزت نفس، استقلال فکری، احساس قدرت، احساس کار آمدی، اعتماد به نفس موجب توانمندی روانی زنان شده و مشارکت و عضویت در انجمن های فرهنگی علمی، مجالس مذهبی و فعالیت گروهی در توانمندی اجتماعی زنان بسیار موثر خواهد بود.
توانمندسازی برای حصول توسعه پایدار، کارآمدترین روش محسوب شده و برای مبارزه با فقر زنان قبل از هر چیز، توانمندی اجتماعی و روانی آنان باید مدنظر قرار گیرد.
مطابق آمار ارائه شده ۸۲ در صد از زنان سرپرست خانواده بیکار هستند. بر اساس بررسی های انجام شده زنان بیش از مردان در معرض فقر و تبعیض جنسیتی قرار دارند، این مسأله بدلیل عدم برخورداری زنان از امکانات لازم برای توانمندی است، عوامل فرهنگی و حقوقی گاهاً موانع و محدویت های برای تغییر پایگاه اقتصادی و اجتماعی زنان می باشد. بر اساس گزارش بانک جهانی ۶۶درصد از فقرای دنیا را زنان تشکیل می دهند، ۳/۲ از کار در تمامی کشورهای جهان برعهده زنان بوده اما تنها ده درصد از در أمد نصیب أنان می گردد. محدودیت های عرفی، فرهنگی، اجتماعی و حقوقی گاهاً موانع ارتقاء آگاهی زنان در عرصه های مختلف زندگی است و این عدم آگاهی ضربه های اصلی و غیر قابل جبران را به زنان و در مقیاس وسیع به جوامع وارد می نماید.
پس با توجه به اصل دانایی توانایی است خانواده ها باید تمام تلاش خود را در راستای ارتقاء سطح آگاهی فرزندان خود نموده و با حمایت کامل رسانه ها و مراکز اموزشی در این زمینه قدم برداشته تا با استفاده درست و کاربردی دانش آموخته شده به بینش مبدل و نهایتاً با نگرشی صیحیح از زندگی ونحوه مبارزه با چالش های مقاطع مختلف سنی بتوانند در مسیر کامیابی بیش تر به آرامش فکری و روانی عمیق که همانا خوشبختی واقعی است قرار گیرند.
آمارها و شواهد موجود متأسفانه انواع آسیب ها بالاحض طلاق در جوامع کنونی روبه افزایش است و به تبع آن مشکلات پیچیده خانواده ها و فرزندان مطابق بعد از طلاق زنگ خطری برای جوامع لذا بر نامه ریزی و چاره اندیشی اساسی امری ضروری است.
رسالت اساسی رسانه ها برای آموزش والدین در خصوص اهمیت رفتار صحیح و اصولی با فرزندان و ایجاد فضای سالم و سرشار از مهر و محبت و نقش آن در ایجاد اعتماد به نفس در فرزندان عاملی اساسی در تغییر فرهنگ و نگرش خانواده ها به موضوع تربیت به عنوان تعیین کننده اصلی سرنوشت و آینده فرزندانشان می باشد.
فراهم نمودن شرایط یکسان برای تحصیل، مشارکت در فعالیت های اجتماعی، أموزش حرفه، اشتغال و حمایت های همه جانبه برای پیشگیری از ایجاد هر نوع أسیب احتمالی در خانواده های با داشتن زمینه مساعد آسیب، تنها در سایه همدلی و هم فکری و برنامه ریزی مسئولین متعهد امکان پذیر است.
همگامی و همراهی خانواده ها و جامعه و مسئولین برای أموزش مهارت های مختلف زندگی مهارت های اجتماعی بسیار حائر اهمیت بوده و عملاً موجب ارتقاء سطح عزت نفس و اعتماد به نفس افراد برای مبارزه با چالش های زندگی می باشد.
شهین ثقفی؛ مددکار اجتماعی